گفت وگوی صریح مهر با محمد ساسان؛
پشت همه فیلم هایمان ایستاده ایم
کیت هنری: محمد ساسان مدیر مرکز سازمان سینمایی سوره ضمن ارائه توضیحاتی درباره ی پروژه های در دست تولید این مرکز، به برخی شبهات درباره ی تولیدات سالهای قبل پاسخ داد.
خبرگزاری مهر -گروه هنر-زهرا منصوری؛ حوزه هنری، از همان سالهای ابتدایی احیای «سینمای ایران» بعد از انقلاب اسلامی، نقشی تأثیرگذار در جریان فیلمسازی و پرورش استعدادهای نو در این میدان داشت. فارغ از فرایند پرفرازونشیبی که این نهاد طی چهار دهه گذشته داشته است، امروز این بخش از مأموریت های حوزه هنری، در چارچوب سازمان سینمایی «سوره» پیگیری می شود؛ سازمانی که در جهت گسترش فعالیت ها هم اکنون مجموعه ای از مراکز تولیدی را در ساختار خود تعریف کرده است.
مرکز تولیدات سینمایی سازمان «سوره» اصلی ترین نقش را در فرایند تولید فیلمهای سینمایی این سازمان در سالهای اخیر داشته است و سکان هدایت این مرکز هم در دست محمد ساسان است.
در ماه های منتهی به جشنواره فیلم فجر و در حالیکه پیشتر حمیدرضا جعفریان در مقام رئیس سازمان «سوره» خبر از تولیدات مختلف این سازمان برای حضور در این رویداد داده بود، به گفتگو با محمد ساسان پرداختیم تا با صراحت در رابطه با متن و حاشیه فعالیتهای سینمایی این سازمان و فیلم هایی که به تولید رسیده و یا در دست تولید دارند، سوالات خویش را مطرح نماییم.
مدیر مرکز تولیدات سینمایی سازمان «سوره» در این گفتگو علاوه بر تشریح سیاست ها و نگاههای کلان این سازمان، به عرضه توضیحاتی در رابطه با پروژه های در دست تولید خود هم پرداخته است.
آنچه در ادامه می خوانید مشروح گفتگو خبرگزاری مهر با محمد ساسان است:
* شما مسئولیت کلیدی ای در سازمان سینمایی «سوره» بعنوان یکی از مجموعه های فعال در عرصه تولید سینمای ایران دارید اما کمتر در فضای رسانه گفت و گویی از شما دیده ایم. ملاحظه ای برای دوری از فضای رسانه دارید؟
این حضور کم رنگ بیشتر به پیگیری شما رسانه ای ها برمی گردد، نه من! شخصاً هیچگاه با گفتگو مشکلی نداشته ام. البته که برایم مهم می باشد یک گفتگو در چه شرایطی شکل بگیرد و زاویه ورود به مباحث چگونه باشد. تجربه درخواست گفت وگوهایی را هم داشته ام که در همان مرحله طرح موضوع، متوجه شدم آن خبرنگار یا رسانه، اساساً در حوزه ای که می خواهد با من گفتگو کند، مسئله و دغدغه ندارد و تنها به دنبال رفع تکلیف است. طبیعتاً به چنین گفت و گویی تمایل ندارم. در کل اما هیچ اجتنابی از گفتگوی چالشی ندارم.
* خب بعد از اینجا شروع نماییم که سر انجام فیلمهای «سوره» که در ۲ سال قبل در جشنواره فجر رونمایی شده اند، چه شد و چه برنامه ای برای اکران آنها دارید؛ فیلم هایی مثل «ضد» و یا «عطرآلود».
ما در سال ۱۴۰۰ فیلمهای «دسته دختران»، «ضد»، «هناس» و «شادروان» را در جشنواره فجر داشتیم و سال قبل هم «عطرآلود»، «در آغوش درخت» و «اخت الرضا» فیلمهای ما بودند که آخری در فجر حضور نداشت. همه این فیلمها هم یا اکران شده اند یا در فرایند اکران قرار دارند. «دسته دختران»، «هناس» و «شادروان» که اکران شده اند و فیلم «ضد» هم در همین آذر ماه روی پرده می رود.
«اخت الرضا» اینروزها روی پرده است و در بستری که در نظر گرفته بودیم، اکران خوبی را هم تجربه می کند. واقعاً انتظار نمی رفت یک فیلم با مبحث دینی و تاریخی، بدون حضور بازیگران چهره، این گونه در اکران دیده شود و با جذب بیشتر از ۱۰۰ هزار مخاطب در اکران سینمایی و سیار، فروش آن از یک و نیم میلیارد تومان عبور کند. ۲ فیلم «عطرآلود» و «در آغوش درخت» هم برای اکران در سال ۱۴۰۳ برنامه ریزی شده اند.
* فاصله بسیاری بین رونمایی و اکران این فیلمها نمی افتد؟
این مورد در ارتباط با فرایند پخش و عرضه است. کارشناسان این بخش تصمیم می گیرند که زمان ارائه مناسب برای یک فیلم چه زمانی است. از سوی دیگر فرصت حضور جشنواره ای این فیلمها و اجبار بعضی از آنها به اکران نشدن را هم باید در نظر بگیریم. اگر از تمایل شخصی من بپرسید، اساسا می گویم علاقه دارم فیلمهای مان زودتر اکران شود و بازخوردهای مخاطب را بگیریم، چونکه در سیاستگذاری های مان مؤثر است. در رابطه با هر محصول، در مرحله نهایی که مواجهه مخاطب با آن است میتوان تصمیم قطعی گرفت.
* از تولیدات سال جاری «سوره» چه خبر؟
نکته اصلی اینست که ما تمام تلاش خویش را می نماییم تا هر چه بیشتر به سمت تنوع ژانر و تنوع مبحث در سبد تولیدات خود حرکت نماییم و این که چقدر دراین زمینه می توانیم توفیق به دست بیاوریم، بستگی به شرایط حاکم بر سینما دارد. بخشی از نتایجی که می توانیم به آنها برسیم به تلاشهای ما بستگی دارد.
یکی از اهداف محتوایی که در پروژه «احمد» دنبال می نماییم، بحث تقابل ۲ نگاه است؛ نگاه سازمانی در مواقع بحرانی، ابتدا برنامه ریزی می کند و بعد برپایه برنامه ای که دارد به نیروهای میدانی فرمان می دهد که «برو»، در نگاه نهادی اما فرد تصمیم ساز در وسط میدان قرار دارد، ابتدا خودش را به منطقه بحران می رساند و بعد به نیروهای عملیاتی خود می گوید «بیا»
یکی از پروژه هایی که پیشتر هم در رابطه با آن اطلاع رسانی کرده ایم، یک فیلم اجتماعی با نام «احمد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی است که هرچند یکی از قهرمانان ملی در داستان آن نقش محوری دارد اما نگاه ما به این پروژه، بعنوان یک پروژه اجتماعی است که داستان آن در بازه زمانی ۲۴ ساعت ابتدایی بعد از زلزله بم می گذرد.
این فیلم در جهت شعار محوری سازمان «سوره» یعنی «این قصه قهرمان دارد» تعریف می شود اما در کنار آن یکی از اهداف محتوایی که در پروژه «احمد» دنبال می نماییم، بحث تقابل ۲ نگاه است؛ نگاه نهادی و نگاه سازمانی. نگاه سازمانی در مواقع بحرانی، ابتدا برنامه ریزی می کند و بعد برپایه برنامه ای که دارد به نیروهای میدانی فرمان می دهد که «برو»، در نگاه نهادی اما فرد تصمیم ساز در وسط میدان قرار دارد، ابتدا خودش را به منطقه بحران می رساند و بعد به نیروهای عملیاتی خود می گوید «بیا».
این همان نگاهی است که حاج قاسم هم بارها در رابطه با آن صحبت کرده بود. روایت «احمد» نیم نگاهی به این تقابل هم دارد. با عنایت به وسواسی که روی فیلمنامه این اثر داشتیم، امیدواریم مخاطب هم خروجی آنرا بپسندد. بخصوص که از نظر سینمایی این فیلم در ژانر حادثه و بحران قرار می گیرد که از ژانرهای فراموش شده در سینمای ایران شمرده می شود. در رابطه با پروژه «احمد» دستاوردهای فنی ویژه ای هم بخصوص در زمینه جلوه های ویژه، به صورت کاملا بومی داشته ایم که حتما بعدها در رابطه با جزئیات آن بیشتر صحبت خواهد شد.
* یکی از چالش ها در رابطه با پرداختن به این دست بحران های معاصر، تقابل میان نیروهای درگیر در فرایند امداد است. در روایت ماجرای امدادرسانی به زلزله زدگان بم، به چنین چالش هایی هم توجه داشته اید؟
اصلاً چنین مرزبندی در روایت فیلم وجود ندارد و دغدغه و شعار محوری کاراکتر اصلی فیلم هم فقط «مردم» است. در دیالوگ ها و حتی طراحی شخصیت های اصلی و فرعی این نگاه لحاظ شده است که ان شاالله پس از رونمایی فیلم میتوان در رابطه با آن قضاوت کرد.
* بنظر می رسد این پروژه جزو کارهای پرهزینه این سال ها هم باشد؟
بالاخره پروژه از نظر پروداکشن و حتی حجم هنروری که به صورت روزانه باید گریم و تجهیز شوند، فی نفسه هزینه بر است اما تمام تلاش خویش را برای کاهش هزینه های تولید انجام داده ایم. احتمالا برپایه کیفیت خروجی کار، دوستان اهل فن از هزینه ای که برای آن صورت گرفته است، متعجب خواهند شد.
* اما شما در زمینه ساخت فیلمهای پرهزینه با پروداکشن بالا تجربه شکست خورده ای مانند «دسته دختران» را هم داشته اید که فروش پایینی هم در گیشه داشت.
درباره هر پروژه ای ۲ وجه وجود دارد که معمولا به آن توجه نمی گردد. همواره در رابطه با فیلم هایی از این دست، سازمان سفارش دهنده یا سرمایه گذار متهم می شود. در حالیکه اتمسفر تولید هر پروژه ای در سینمای ایران، ۲ وجه دارد؛ یکی از این وجوه سازمان سفارش دهنده یا سرمایه گذار است، وجه دیگر گروه هنرمندان تولیدکننده اثر هستند. این گروه با پیش فرض هایی وارد فرایند تولید یک پروژه می شوند و با قضاوت هایی در رابطه با یکدیگر از پروژه خارج می شوند. در رابطه با فیلم «دسته دختران» حتما میتوان محاسنی را هم برشمرد اما طبعاً همه انتظاراتی که از فیلم می رفت برآورده نشد.
ما اساسا پشت همه آثارمان ایستاده ایم و محاسن و معایب آنها را با هم می بینیم اما در فضای رسانه وقتی «در آغوش درخت» موفق ظاهر می شود، فوراً حوزه هنری را متهم به «آماده خوری» می کنند و می گویند پروژه تمام شده را خریداری نموده ایم اما «دسته دختران» که نمی تواند آنگونه که باید موفق ظاهر شود، سریع می گویند سوره باید در رابطه با آن پاسخگو باشد
* قبول ندارید که یک پروژه شکست خورده است؟
من چنین موضعی ندارم. یکی از اتفاقاتی که شاید چنین احساسی را به وجود آورد، فرایند تبلیغ فیلم قبل از رونمایی از پروژه بود که گویی ابعاد آنرا از آن چه مخاطب باید انتظارش را می داشت، فراتر برد و بنا بر این در لحظه مواجهه با نسخه نهایی، انتظارات فروریخت. در همان دوره جشنواره فیلمهای ناموفقی داشتیم اما واکنش رسانه ها نسبت به آنها متفاوت بود چون قبل از رونمایی توقعی به وجود نیامده بود. بالاخره همه این حواشی روی یک فیلم اثر می گذارد.
جالب است بدانید ورود ما به پروژه «دسته دختران» از منظر تولیدی، دقیقا شبیه به ورودمان به پروژه هایی مثل «اخت الرضا» و یا «در آغوش درخت» بود. ما اساسا پشت همه آثارمان ایستاده ایم و محاسن و معایب آنها را با هم می بینیم اما در فضای رسانه وقتی «در آغوش درخت» موفق ظاهر می شود، فوراً حوزه هنری را متهم به «آماده خوری» می کنند و می گویند پروژه تمام شده را خریداری نموده ایم اما «دسته دختران» که نمی تواند آن گونه که باید موفق ظاهر شود، سریع می گویند «سوره» باید در رابطه با آن پاسخگو باشد. در حالیکه این ۲ پروژه با یک مدل کاملا مشابه در سازمان «سوره» به تولید رسیده اند. البته پشت هر ۲ آنها هم ایستاده ایم.
* البته ایرادی هم ندارد که یک مدیر شکست یکی از پروژه هایش را بپذیرد!
بله، اما حرفم برخورد منطقی با اثر است. می گوئید این اثر ایراد دارد، من هم می گویم بله ایراداتی دارد. اگر بگویید می توانست بهتر از این باشد، اساسا می گویم بله من هم دوست داشتم بهتر از این باشد. کما این که شخصاً در رابطه با فیلم «دسته دختران» دوست داشتم فیلم در لحظه ای که فرشته حسینی انگشت خویش را به نشانه پیروزی بالا می برد، تمام شود و دیگر شاهد لحظه های فروریختن خرمشهر و ترک مردم در فیلم نمی بودیم. اما نظر فیلمساز چیز دیگری بود و این همان جایی است که می گویم در فرایند تولید باید هر ۲ وجه را در نظر بگیریم.
ما نمی توانیم استقلال هنرمند را نادیده بگیریم. ما در سینمای ایران پدیده ای به نام «هیجان تولید» داریم. پدیده ای که یک پروژه را پس از تصمیم برای آغاز فرآیند تولید، تبدیل به یک کامیون ترمزبریده می کند! از مرحله ای به بعد هیچکس انگار نمی تواند آنرا متوقف نماید. برای «دسته دختران» بازیگر اصلی ما خانم لیلا حاتمی بود اما چند روز مانده به تولید، ایشان به دلایلی کناره گیری کردند و با توجه به این که کامیون تولید به راه افتاده بود، باید در حداقل زمان بازیگر جایگزین انتخاب می کردیم. حرفم اینست که همه ابعاد این جریان را باید در کنار هم مدنظر داشته باشیم تا ارزیابی ما دقیق تر شود.
* برگردیم به تولیدات سال جاری «سوره»؛ غیر از «احمد» چه پروژه های دیگری دارید؟
فیلم «صبح اعدام» را به کارگردانی بهروز افخمی خواهیم داشت که در رابطه با آن هم اطلاع رسانی شده است. فیلم «آسمان غرب» که البته این نام موقت آن است هم به کارگردانی محمد عسکری در دست تولید داریم که داستان آن مرتبط به روزهای نخستین جنگ و نقش آفرینی شهید علی اکبر شیرودی است. کاری که آقای والی نژاد در مقام تهیه کننده این فیلم و فیلم «احمد» به صورت همزمان انجام داده اند، به نظر یک اتفاق فوق العاده بوده است. نکته محتوایی که در رابطه با فیلم «احمد» به آن اشاره کردیم در پروژه شهید شیرودی هم مدنظر است و این خط سیر را آنجا هم دنبال می نماییم. یک پروژه اکشن جنگی و پر ریتم که سال ها در سینمای دفاع مقدس سراغ نداشتیم.
* خاطرم است که پروژه شهید شیرودی، چند سالی امکان تولید پیدا نمی کرد و چندبار هم کارگردانش تغییر نمود. این همان پروژه است؟
بله، این پروژه فرازوفرودهایی تا پیش از این داشت اما هم اکنون معتقدم یکی از سرحال ترین و توانمندترین کارگردانان امروز سینما که توانایی کارگردانی صحنه های اکشن را هم دارد، کارگردانی پروژه را در دست گرفته است. در عین این که محمد عسکری به واسطه سابقه دستیاری کارگردان هایی مانند مجید مجیدی و رضا میرکریمی، توانایی ویژه ای هم در کارگردانی لحظات احساسی در فیلم دارد که نمونه آنرا در سکانس خواستگاری فیلم «اتاقک گلی» هم شاهد بوده ایم. از نظر تجهیزات نظامی و پروداکشن تولید، این فیلم هم از آثار شاخص این سالهای سینما شمرده می شود که بالغ بر ۱۰۰ تانک و نفربر در آن مورد استفاده قرار گرفته است. امیدواریم در نتیجه هم موفق باشد چون که همه توان مان را داریم برای به سر انجام رسیدن آنها می گذاریم.
شخصاً در رابطه با شخصیت های ملی معتقدم، خانواده هایشان در همه وجوه شخصیتی شهید متولی آنها نیستند. وقتی یک چهره تبدیل به قهرمان ملی می شود، نمی توان گفت حق پرداختن به تمام وجوه شخصیتی اش تنها در اختیار خانواده اش قرار دارد
* در راه ساخت پروژه شهید شیرودی تعامل و مذاکره ای با خانواده شهید هم داشته اید؟ بخصوص که دختر شهید سال قبل مواضعی در توئیتر داشتند.
در این فیلم قرار نیست به زندگی خصوصی و خانوادگی شهید شیرودی ورود داشته باشیم و تنها در قسمت کوتاهی از روایت، همسر شهید حضور دارد. آن چه در فیلم به آن پرداخته ایم، جنبه نظامی این شخصیت است که طبیعتاً کاملا ملی و منطبق بر حقیقت است. در عین این که شخصاً در رابطه با شخصیت های ملی معتقدم، خانواده هایشان در همه وجوه شخصیتی شهید متولی آنها نیستند. وقتی یک چهره تبدیل به قهرمان ملی می شود، نمی توان گفت حق پرداختن به تمام وجوه شخصیتی اش تنها در اختیار خانواده اش قرار دارد. بله در رابطه با فیلمی مثل «موقعیت مهدی» که پرداخت به روابط خانوادگی شهید در آن سهم بالایی دارد، باید نگاه و روایت آنها مورد توجه قرار بگیرد اما به نظرم برای فیلمی مانند «آسمان غرب» که کاملا در رابطه با نقش شهید در میدان عملیات جنگ است، کسب نظر و اجازه از جانب خانواده شهید نباید تنها مرجع مجوز تولید اثر باشد.
* در رابطه با پروژه «صبح اعدام» و همکاری با بهروز افخمی هم توضیح می دهید؟
این فیلم هم روایتی از ساعات پایانی زندگی شهیدان طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی است که به افترا پول گرفتن از امام خمینی (ره) جهت راه اندازی قیام ۱۵ خرداد، به اعدام محکوم شدند. نکته ای که از نظر تاریخ، مجعول بودن آن امروز کاملا اثبات شده است. بخش عمده ای از روایت فیلم هم در رابطه با شخصیت حاج اسماعیل رضایی است که بشدت کاراکتر خیر و متشرعی در آن مقطع بوده است و کسی تابحال بدان توجه جدی نداشته است. «صبح اعدام» اقتباسی از گزارش آن زمان روزنامه کیهان از مراسم اعدام این ۲ شخصیت است.
* بنظر می رسد تمرکز فیلم بیشتر روی حاج اسماعیل رضایی است، چون که شخصیت طیب تا قبل از اعدام چندان مقید نبوده است.
طیب کاراکتری تاریخی است که به واسطه تصمیمی که در یک لحظه گرفت، نامش در تاریخ ماندگار شد. شخصیتی که به معنایی او را به حر در جریان عاشورا تشبیه کرده اند. وی در آستانه اعدام، نپذیرفت افترا ضد امام خمینی را تأیید کند و حرفش هم این بود که «من به فرزند حضرت زهرا (س)، دروغ نمی بندم!» این گونه نبود که طیب از همه آن چه تا پیش از این اتفاق بود، دست کشیده باشد و تغییر کرده باشد اما مهم اینست که به واسطه همین یک احترام، نامش ماندگار می شود. در روایت این فیلم هم مسئله اصلی ما، منش «پهلوانی» و مواجهه این ۲ شخص با مرگ است.
* چرا برای این پروژه سراغ بهروز افخمی رفتید؟
چون طرح و فیلمنامه از ابتدا متعلق به بهروز افخمی بود.
بهروز افخمی یک شخصیت ژورنالیستی دارد و این را نمی توان کتمان کرد. اما همه آن چه را که پیرامون او اتفاق می افتد و تبدیل به حاشیه می شود نمی توان تنها به عملکرد خودش مربوط دانست. نمی توان جایگاه یک فیلمساز را برپایه چند صفحه اینستاگرامی و واکنش های فضای مجازی قضاوت کرد. در رابطه با این که تجربه های اخیرش موفق نبوده است هم با شما هم نظر نیستم
* از منظر یک سرمایه گذار، همکاری با کارگردانی هرچند مطرح را که تجربه های اخیرش چندان موفق نبوده است و حاشیه سازی هایش بر متن کارهایش می چربد، منطقی می دانید؟
من اساسا چنین نگاهی ندارم. اتفاقاً معتقدم حواشی در ارتباط با بهروز افخمی را افرادی ضریب می دهند که دنبال حاشیه سازی هستند.
* اساسا خودش هم به حاشیه سازی علاقه دارد!
بله بهروز افخمی یک شخصیت ژورنالیستی دارد و این را نمی توان کتمان کرد. اما همه آن چه را که پیرامون او اتفاق می افتد و تبدیل به حاشیه می شود نمی توان تنها به عملکرد خودش مربوط دانست. نمی توان جایگاه یک فیلمساز را برپایه چند صفحه اینستاگرامی و واکنش های فضای مجازی قضاوت کرد. در رابطه با این که تجربه های اخیرش موفق نبوده است هم با شما هم نظر نیستم.
«آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» که یک اقتباس موفق بود و در جشنواره هم به آن توجه شد، پس از آن هم فیلم «روباه» بود که شخصاً آنرا دوست دارم. پس از این ۲ فیلم بهروز افخمی سریال «رعد و برق» را ساخته است که بله من هم به آن نقدهای جدی دارم. اما در مجموع نمی شود گفت او کارگردانی است که باید برای سرمایه گذاری روی پروژه اش گرفتار تردید کیفی شوم. مضاف بر این که او فیلمنامه ای به ما عرضه کرد که واقعاً فیلمنامه خوبی بود و بشدت هم از نظر تولیدی، پروژه کم هزینه ای برای ما بوده است. یعنی حتی اگر از منظر اقتصادی بخواهید مبحث ریسک سرمایه گذاری را مطرح کنید، می گویم اصلاً این سرمایه گذاری ریسک بالایی برای ما نداشته است.
* یک سوال صریح؛ می توانیم بگوییم پروژه «صبح اعدام» بیشتر از ملاحظات و مأموریت های سازمانی، به واسطه علاقه شخصی شما به بهروز افخمی مورد حمایت سازمان «سوره» قرار گرفته است؟
خیر. اساساً قبل از ورود ما، پروژه آن قدر کیفیت داشته که بنیاد فارابی پای کار آن رفته و قول همکاری داده بود. من شخصاً در جریان نگارش فیلمنامه آن بودم اما ورود سازمان «سوره» به این پروژه کاملا برپایه فرآیندهای مرسوم بوده و اصلی ترین پشتوانه آن هم فیلمنامه خوب بهروز افخمی بوده است.
* غیر از این سه پروژه چه کارهای دیگری در دست تولید دارید؟
پروژه کمدی «آپاراتچی» را هم که اقتباسی از یک کتاب با همین عنوان است، داریم که در رابطه با یک شخصیت واقعی است که نقاش ساختمان بود و در اوایل انقلاب به صورت آماتوری آغاز به فیلمسازی کرد. این فیلم با مشارکت فارابی و مدرسه سینمایی ماه تولید می شود و از نظر تنوع ژانر، فضای کارهای کمدی را در سبد تولیدات «سوره» نمایندگی می کند. فیلم سینمایی «باغ کیانوش» هم از محصولات باشگاه فیلم «سوره» است که با اقتباس از رمانی به همین نام و در ژانر کودک و نوجوان در دست تولید قرار دارد. انیمیشن سینمایی «رویاشهر» را هم داریم که محصول مرکز انیمیشن «سوره» است و حتما در فرایند حضور در جشنواره فجر در رابطه با جزئیات آن هم اطلاع رسانی خواهد شد.
اگر به سامانه سمفا رجوع کنید، بهره وری «اخت الرضا» از نظر ظرفیت سانس هایی که در اختیار داشته، از بسیاری از فیلمهای درحال اکران بیشتر بوده است. این مسئله بسیار مهمی است. اساساً فارغ از سینماهایی که متعلق به حوزه هنری است، در باقی سالن های سینمایی، ملاک سینمادار برای تخصیص سانس بیشتر به یک فیلم، اقبال مخاطب است
* مسأله اکران و نسبت این فیلمها با مخاطب هم بسیار اهمیت دارد. در شروع همین گفتگو اشاره ویژه ای به فروش «اخت الرضا» داشتید. فروش ۱.۵ میلیارد تومانی این فیلم را توفیق می دانید؟
باید ابعاد هر فیلم را در نظر بگیریم. اول باید ببینیم این فیلم تاریخی با چه هزینه ای به تولید رسیده است. بعد جنس ذائقه روز مخاطبان را هم در نظر بگیریم و بعد به این پرسش پاسخ دهیم که آیا فروش این فیلم راضی کننده بوده است یا خیر؟ همین هم اکنون اگر به سامانه سمفا رجوع کنید، برپایه اطلاعات همین سامانه، بهره وری «اخت الرضا» از نظر ظرفیت سانس هایی که در اختیار داشته، از بسیاری از فیلمهای درحال اکران بیشتر بوده است. این مسئله بسیار مهمی است. اساساً فارغ از سینماهایی که متعلق به حوزه هنری است، در باقی سالن های سینمایی، ملاک سینمادار برای تخصیص سانس بیشتر به یک فیلم، اقبال مخاطب است. در چنین شرایطی اساسا سینمادار سانس های حداقلی را به فیلمی از جنس «اخت الرضا» می دهد، وقتی می تواند همان سانس را به «هتل» یا «فسیل» بدهد و سالنش را پر کند.
* این را مدیری می گوید که مجموعه اش سینماهای زیادی را هم در اختیار دارد!
این مبحث گریبان بسیاری از فیلمهای غیرکمدی درحال اکران را هم گرفته است و ریشه در یک تناقض در سیاستگذاری دارد. دوستان وزارت ارشاد بشدت علاقه دارند که رقم فروش هزار میلیارد تومان تا پایان سال جاری در گیشه سینمای ایران محقق شود، در صورتیکه طبق قاعده و آیین نامه اکران، بسیاری از تصمیم ها را تا به امروز نباید می گرفتند. حتی در اکران فیلمهای کمدی هم فیلمی مانند «گیجگاه» که پخش آن با بهمن سبز بود، اگر در شرایط رقابت با کمدی هایی از جنس «فسیل» و «هتل» نبود اساسا عملکرد بهتری می توانست داشته باشد.
*ولی بپذیرید که از منظر استانداردهای سینمایی، «اخت الرضا» خیلی قابل دفاع نیست و امکان دارد به ذهنیت مخاطب حرفه ای نسبت به فیلمهای مذهبی و تاریخی، صدمه بزند.
چرا باید صدمه بزند؟!
* بالاخره ما در طول چهار دهه، به اندازه انگشتان دست هم فیلم تاریخی و مذهبی در سینمای ایران نداشته ایم. با همین تعداد هم این تصور در ذهن مخاطب شکل گرفته که فیلم هایی از این دست از پیش بازنده هستند و مقرر است در رویارویی با آن شاهد یک فیلم بد باشیم! بخصوص که کارگردان «اخت الرضا» در مصاحبه ای صراحتاً گفته است این اثر قرار بود یک مستند تاریخی باشد و بعدها تبدیل به یک پروژه سینمایی شده است و خب معلوم است خروجی چنین پروژه ای چه می شود!
بله من هم این اظهارنظر کارگردان فیلم را خوانده ام و نمی دانم چرا چنین بحثی مطرح گردیده است. این گونه نیست که از ابتدا قرار بوده این اثر، یک «مستند» شود، بلکه هدف از ابتدا تولید یک «داکیودرام» بوده است. یعنی از ابتدا طراحی صحنه و لباس و فضای بازسازی در پروژه تعریف شده بود. کمااینکه نسخه فعلی فیلم هم بی نسبت با فضای یک «داکیودرام» نیست و عمده روایت فیلم با نریشن پیش می رود. مشابه چنین ژانری را در سالهای اخیر در سینمای ایران داشته ایم. برای همین هم معتقدم هر پدیده ای را باید با خودش و در سطح خودش قضاوت نماییم و از این حیث «اخت الرضا» قابل قبول است. همین امروز برای ساخت یک فیلم اجتماعی ساده در سینمای ایران، حداقل ۱۵ میلیارد تومان برآورد هزینه به شما می دهند. هزینه تولید «اخت الرضا» اما اصلاً در این اندازه ها نبود.
مجموع مخاطبانی که تا به امروز به تماشای «فسیل» نشسته اند، ۶.۵ میلیون نفر بوده است. این آمار به نسبت مجموع جمعیت ایران، در بهترین حالت ۱۰ درصد را شامل می شود. باقی این جمعیت چرا به سینما نمی آیند؟ آن ۹۰ درصد دیگر کجا هستند؟ آنها اصلاً احتیاج به فیلم ندارند؟
* می توانید به مبلغ آن اشاره کنید؟
کل فیلم با کمتر از ۴ میلیارد تومان ساخته شده است! با عنایت به همین ظرفیت هم معتقدم این فیلم چند اتفاق را رقم زده است. این فیلم را واقعاً باید فیلم مخاطب خاص دانست؛ مخاطب خاصی که دقیقا به خاطر سوژه فیلم به سینما می رود و چیزهایی هم با خودش به فیلم اضافه می کند. ما ظرفیت مهمی به نام «مخاطب خاموش» در ایران داریم که غالباً مشتری فیلمهای دیگر نیستند، اما فیلمی مانند «اخت الرضا» این گروه را به سینما می کشاند و ادعایی بیشتر از این هم ندارد.
مجموع مخاطبانی که تا به امروز به تماشای «فسیل» نشسته اند، ۶.۵ میلیون نفر بوده است. این آمار به نسبت مجموع جمعیت ایران، در بهترین حالت ۱۰ درصد را شامل می شود. باقی این جمعیت چرا به سینما نمی آیند؟ آن ۹۰ درصد دیگر کجا هستند؟ آنها اصلاً احتیاج به فیلم ندارند؟
حتی اگر استدلال های در رابطه با گرانی هزینه سینما رفتن را هم بپذیریم، باز هم باید اعتراف نماییم که رقم قابل توجهی از مردم، می توانند به سینما بیایند، اما نمی آیند! فیلمی مانند «اخت الرضا» اساساً برای گروهی از همین مخاطبان که خانواده های مذهبی تر را شامل می شوند، ساخته شده است. گروهی که اتفاقاً بمحض اطلاع از اکران چنین فیلمی، پیگیر می شوند آنرا تماشا کنند.
* حتی فارغ از کیفیت سینمایی آن؟
بله. شاید چیزی در حدود ۶۰ درصد حسی که از فیلم «اخت الرضا» دریافت می شود، در ارتباط با باورها و احساساتی است که مخاطب خاص این فیلم با خودش به سینما می آورد. این جنس مخاطب می تواند چیزهایی را به فیلم اضافه کند و بعد با آن ارتباط بگیرد. چنین فیلمی همین امروز ۴ اکران در ۲ شهر استرالیا دارد و همینطور استقبال از آن در بین شیعیان در محافل جهانی همچون پاکستان، ترکیه، عراق، سوریه، تونس و … ادامه دارد. کشورهایی مانند اندونزی و یا کشورهای عربی منطقه امروز متقاضی اکران فیلم هستند. در رابطه با این جنس فیلمها «مصرف» برای ما بیشتر از «فروش» اولویت دارد.
* به چه معنا؟
به این معنا که می خواهیم فیلم دیده شود و فارغ از مسیر فروش و ارتباط تجاری آن با مخاطب، برای ما دسترسی های تازه ایجاد نماید.
* اما این که می گوئید مخاطب خاص فیلم «اخت الرضا» فارغ از کیفیت چنین فیلمی به تماشای آن می نشیند، گزاره درستی نیست و البته خطرناک می باشد. گویی برای طیفی از مخاطبان مذهبی بالقوه سینمای ایران، مختصات سینمایی و استانداردهای ساختاری یک فیلم موضوعیت ندارد!
نه من این طور نگفتم. این تعبیر شما بود. حرف من اینست که این جنس از آثار را باید با همه ظرفیتهای بالقوه خودشان مقایسه نماییم. شما اساساً چند کارگردان در سینمای ایران می توانید نام ببرید که می توانند فیلم تاریخی و مذهبی را به صورت استاندارد و سینمایی بسازند؟ تقریبا نداریم. تجربه سینمایی داوود میرباقری هم کیفیت کارهای تلویزیونی او را ندارد. نکته همین است که ما هنوز فیلمساز موفق در زمینه ساخت فیلمهای تاریخی و مذهبی نداریم. کارگردان هایی مانند احمدرضا درویش که «رستاخیز» را می سازد و یا مجید مجیدی که «محمد (ص)» را می سازد داشته ایم اما حرف اینست که وقتی در رابطه با فیلمهای تاریخی صحبت می نماییم، اساساً باید بدانیم که در رابطه با یک «فقدان» در سینمای ایران صحبت می نماییم. پس اساساً سنجه دقیقی برای ارزیابی آثار در این عرصه در اختیار نداریم. نمی توانیم که فیلمهای خودمان را با فیلمهای تاریخی ریدلی اسکات مقایسه کنیم!
قطعاً در سازمان سینمایی «سوره» مخاطب بسیار برای ما اهمیت دارد و بنا بر این هم مدام درحال پایش و بررسی مخاطبان آثار خود هستیم. البته که بگونه ای نیست که همه چیز با ملاک مخاطب حال حاضر سینما تنظیم شود. اگر این گونه باشد که ما هم مثل سایرین باید سراغ ساخت «فسیل» و «هتل» برویم
بله در رابطه با این که چرا سراغ این حوزه نرفته ایم علل متنوعی را میتوان بیان کرد اما وقتی سراغ «اخت الرضا» می آییم، می گوئیم ما چند هدف مشخص داشتیم که با این پروژه محقق شده است. اول این که می خواستیم پروژه ای کم هزینه در حوزه آثار تاریخی تولید نماییم. دوم این که در جهت سیاست پشتیبانی از استعدادهای شهرستانی، باید از این گروه از هنرمندان قمی حمایت می کردیم. شما نمی دانید همین یک پروژه، چه حرکتی را در استان قم بوجود آورده است. در روز رونمایی فیلم، سالن مراسم مملو از جمعیت بود. این ها گروهی از هنرمندان قمی هستند که شاید تا پیش از این به ظرفیتهای آنها توجه نشده بود. همه عوامل این فیلم از هنرمندان گم نامی هستند که در این فیلم ظرفیتهای آنها بروز پیدا کرد.
* در چند نوبت در همین مصاحبه به بحث مخاطب اشاره داشتید. می خواهم بدانم برای کلید خوردن یک پروژه در سازمان سینمایی «سوره» از همان اولین مرحله این مورد هم مدنظر است یا تنها به صرف تأمین سیاست های محتوایی و مأموریت های این سازمان هم امکان دارد پای کار یک پروژه بروید؟
واقعیت اینست که ناتوان ترین مدیر فرهنگی و هنری هم در دل خودش می خواهد که کار خوب تولید نماید و مخاطب هم داشته باشد. فرض کنید مدیری به اشتباه در پستی منصوب شده است، اما در عمل حتی او هم می خواهد کار خوب و مخاطب پسند بسازد. هیچ کس نیست که نیتش ساخت فیلم بد و بدون مخاطب باشد. اما پارامترهای گوناگونی در تحقق این هدف دخیل است. بخصوص در سینما که گویی دنیای شرط بندی است و هیچ چیز در آن قطعی نیست.
تجربه های مختلف در تاریخ سینمای ایران و جهان میتوان ذکر کرد که همه مولفه ها در رابطه با آنها رعایت شده بود، اما در فرایند ارتباط با مخاطب شکست خورده اند. اساسا در سازمان سینمایی «سوره» مخاطب بسیار برای ما اهمیت دارد و بنا بر این هم مدام درحال پایش و بررسی مخاطبان آثار خود هستیم. البته که بگونه ای نیست که همه چیز با ملاک مخاطب حال حاضر سینما تنظیم شود. اگر این گونه باشد که ما هم مثل سایرین باید سراغ ساخت «فسیل» و «هتل» برویم.
همان طور که اشاره کردم، باید به همه مردم ایران و مخاطبان خاموش سینما هم فکر نماییم و برای آنها هم تولیداتی داشته باشیم. یادم است در دوران دانشجویی ام، سریال «یوسف پیامبر» پخش می شد و در اوج غرور دوران دانشجویی، خانواده ام را به سبب تماشای این سریال نقد می کردم و به زعم خودم به گاف های کارگردانی فرج الله سلحشور می خندیدم! اما همین امروز که این سریال برای چندمین بار درحال بازپخش از تلویزیون است، کافی است در خیابان قدم بزنید و مغازه ها را رصد کنید، خیلی نادر است در یک مغازه در آن بازه زمانی تلویزیون روشن باشد و سریال «یوسف پیامبر» درحال پخش نباشد. من در سال ۸۸ به جاکارتا سفری داشتم که رئیس تلویزیون ملی اندوزی سراغ این سریال را می گرفت! برای پخش آن به نمایندگان ایران التماس می کرد. منظورم اینست که گاهی باید در معیارهای خود در رابطه با سنجش نظر مردم و میزان مخاطبان یک اثر بازبینی نماییم.
منبع: كیت هنری
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب